سکوت 2



توی سفرِ راهیان، برای اولین بار با مقام معظم رهبری دیدار داشتیم.

چند بار ما رو گشتند، حتی یکی از ون عطر میخواست داخل بیاره نذاشتند و همونجا به همه مالیدش.

ولی وقتی رفتیم داخل، سنگ‌هایی اون جا بود به چه بزرگی که با یکیش می‌شُد رهبر رو ترور کرد.


مثل رضا امیرخانی که رفته بود دیدار سید حسن نصرالله

حتی خودکارم نذاشته بودند داخل ببرند

ولی کاردهای میوه خوری رو گذاشته بودند جلوشون :))


استادمون میگفت نمیدونید چقدر ما توی کربلا بمب خنثی میکنیم و انتحاری میگیریم


حالا امنیت رو خدا تأمین میکنه یا نیروهای اطلاعاتی؟

هر دو

توفیقِ خدا+ سعیِ ما


گاهی اوقات نمی‌خوام بخوابم، وقتی مُردیم وقتِ خیلی زیادی برایِ خوابیدن داریم. این شب‌ها برای من ارزشمند هستند، مثلِ شبی که برجام به دستِ آقای لاریجانی تصویب شُد و تا صبح بیدار بودم و عکس طراحی می‌کردم و اشک می‌ریختم.

درد داشت این کارِ احمقانه، نتیجه‌ش رو هم که دیدیم. آقای تُرکان مشاور قبلیِ رئیس جمهور، صریحا گفت که ما این 6 سال، همه انرژی‌مون رو گذاشتیم رویِ مذاکره.

عملا هیچ تمرکزی رویِ داخل نداشتند. وقتی هم دکتر جبرائیلی گفت دولتِ لیبرالی، سریع گفت: توهین نکن! :/

خلاصه که منحرف نشیم، امشب من خوابم می‌آید و نمی‌خواهم بخوابم، وقتی مشروعه دارد منحرف می‌شود و به مشروطه تبدیل شده، شیخ فضل الله باید برود پای چوبۀ دار و فدا شود.


روزی روزگاری در هالیوود، یک کارگردانِ پودوفیلیایی بود که روزها منتظرِ دیدنِ فیلمِ جدیدش بودیم و نتوانستیم تحمل کنیم و نسخۀ پرده‌ای آن را دانلود و تماشا کردیم.

یک فیلمِ بدونِ کشش همراهِ تخریبِ هیپی گَری  و شخصیت بروسلی با خشونت‌های مسخرۀ غیر واقعی و کلیشۀ تغییر تاریخ که نظیرش را در حرام‌زاده‌های لعنتی دیدیم.

در حمایت از کارگردانِ یهودیِ لهستانی، رومن پولانسکی و آکنده از تصاویر پاهای و سبکِ همیشگیِ کارگردان بیماری که در جشنواره فیلم به همه انگشتِ وسطش را نشان می‌دهد و با افتخاری مضحک آخر فیلمش می‌نویسد: 

Written and Directed by Quentin tarantino


گفتنِ این که کدام مسئولِ ی فاسد است یا آن جای مملکت خراب است به تنهایی کافی نیست. این غر غر کردن بهتر است در گلو خفه شود و آدمش هم بمیرد. این حرف زدن فقط حالِ آدم را خراب می‌کند و امید را می‌سوزاند.

مادامی که بیانِ مشکلی همراهِ راهکار و به دنبالش مطالبۀ جمعی مردم نباشد، بی فایده است. این جاست که ارزش جریان سازی مشخص می‌شود.

فرض کنید الآن مشکلِ گرانی داریم، تک تک غر غر کنیم هیچ اتفاقی نمی‌افتد.

جمعی هم غر غر کنیم باز هم فرقی نمی‌کند.

جمعی هم دست به اعتصاب بزنیم و مثلا سیب زمینی و مرغ نخریم اقتصاد را بیشتر گند می‌زنیم.

باید راهکارِ فلان مشکل را پیدا کنیم، اگر سنگ‌های لرستان را به شکل خام به چین صادر میکنیم و با 9 برابرِ قیمت به خودمان می‌فروشند، باید مسئولانِ دقیق را پیدا کنیم مثل وزیر صنعت و رئیس کمیسیون صنعت و معدن مجلس و بعد بگوییم راهکار این است که زیرساخت‌ها را بسازید تا سنگ‌ها در داخل برش بخورند و بعد صادر شوند. همه هم کمپینی راه بیندازیم و در آن راهکارِ دقیق را از مسئول مربوط مطالبه کنیم.

این طوری شاید اتفاقی بیفتد و حکومتِ مردم بر مردم محقق شود.

و به پشتوانۀ مقبولیت مردمی، ولی فقیه نیز وارد شود.


دنبال کننده خسته است، چون مخاطب خسته است و چون انسان ذاتا خسته است این اتفاق می‌افتد. هیچ چیزی مثل یک مخاطبِ خسته نمی‌تواند عضلاتِ ذهن من را منقبض کند و چوبی لای چرخِ نویسندگی‌ام بکند.

برای این که نکند متنِ بلند نخواند و نکند خسته شود و نکند قطع دنبال کردن بزند و نکند خسته‌تر شود، مجبورم زودتر سر و ته قضیه را هم بیاورم.

حالا اگر یک وبلاگِ ضدّ نظام بودم و یک جایی مثلِ آمد نیوز، روزی 100 تا پست هم می‌گذاشتم همه پایه بودند و می‌خواندند.

اگر داستان ازدواج کردنم را می‌گذاشتم یا حتی آموزشِ مسائل جنسی داشتم همه از سر و کولِ هم بالا می‌رفتند که بخوانند، یک نمونه‌اش سایتِ خانواده برتر!

علتِ این طور رفتارهای ما انسان‌ها به وجوهِ سرشتیِ خودمان بر می‌گردد و به طورِ مثال سینمای غرب هم از این وجوهِ منفیِ انسان مثل میل به شهوتِ جنسی و میل به قدرت طلبی و میل به خشونت طلبی استفاده می‌کند تا جذابیتِ کارهای خود را بالا ببرد.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

همه چیز از همه جا کافه پی سی نمونه سوالات استخدامی Tim Katie لوله پلی اتیلن دوجداره Russell mohammad.ehsani فروشکاه اینترنتی میکروتیک آنلاین هر چی کی بخوای